ارزیابی ژنوتیپهای باقلا به بیماریهای برگی در - دانلود رایگان
دانلود رایگان
دانلود رایگان
ارزیابی ژنوتیپهای باقلا به بیماریهای برگی در منطقه گرگان
فصل دوم – مواد و روش ها فصل سوم– نتایج فصل چهارم – بحث منابع مورد استفاده ز چکیده به منظور بررسی مقاومت مزرعهای گونههای باقلا مورد نظر دراین تحقیق شامل 13 ژنوتیپ به نامهایLeofourtun،Saraziri ،Aqoudulce ،Giza717 ،GizaBlanca ،ILB1814 ،ILB3626،ILB3621 ،ILB3545 ،ILB3640 ،ILB3554 ،Zereshki ، Borkotبوده این تحقیق در پاییز 1390 در ایستگاه تحقیقاتی گرگان در قالب طرح بلو کهای کامل تصادفی در 3 تکرار انجام شد. برای ارزیابی مقاومت ژنوتیپها، میزان وقوع و شدت بیماریهای برگی (لکه شکلاتی، لکه برگی آلترناریایی، سوختگی آسکوکیتایی و سوختگی استمفیلیومی) در فاصله زمانی مشخص از ظهور علایم تا زمان برداشت اندازه گیری و بر این اساس، منحنی پیشرفت بیماری برای میزان وقوع و شدت بیماری رسم و با استفاده از آن، متغیرهایAUDPC وSAUDPC محاسبه شدند. نتایج حاصل از تجزیه واریانس دادهها نشان داد که بین ژنوتیپها بر اساس متغیرها اختلاف معنی داری وجود دارد. مقایسه میانگین دادههانشان داد بالاترین شدتبیماری های لکه شکلاتی، لکه برگی آلترناریایی، برق زدگی و سوختگی استمفیلیومی در ژنوتیپ ILB3554 دیده شد. ژنوتیپ برکت مقاوم ترین واکنش را نسبت به بیماری لکه شکلاتی و لکه برگی آلترناریایی نشان داد. ژنوتیپ هایLeofourtun و Aqoudulceهم مقاومترین واکنش را در برابر بیماری های برق زدگی و بیماری سوختگی استمفیلیومی نشان دادند. ژنوتیپBoroketنسبت به بیماری برق زدگی و سوختگی استمفیلیومی به ترتیب حساس و نسبتا حساس است ولی نسبت به بیماریهای لکه شکلاتی و آلترناریایی به ترتیب مقاوم ونسبتا مقاوم است.ژنوتیپBorkot مقاومترین رقم نسبت به بیماری لکه شکلاتی بوده که مقدار آن 5/16 بوده و حساس ترین ژنوتیپ نسبت به بیماری لکه شکلاتی ژنوتیپILB3554است که مقدار آن 12/34 بوده است. ژنوتیپzereshkiو Borkotمقاوم ترین رقم نسبت به بیماری لکه برگی آلترناریایی بوده که مقدار آن 55/21 بوده و حساسترین ژنوتیپ نسبت به بیماری لکه برگی آلترناریایی ژنوتیپILB3554است که مقدار آن 83/38 بوده است. ژنوتیپ Leofourtunمقاومترین رقم نسبت به بیماری برق زدگی بوده که مقدار آن 11/11 بوده و حساسترین ژنوتیپ نسبت به بیماری برق زدگی ژنوتیپILB3554است که مقدار آن 00/67 بوده است.ژنوتیپLeofourtunمقاومترین رقم نسبت به بیماری سوختگی استمفیلیومی بوده که مقدار آن 11/44 بوده و حساسترین ژنوتیپ نسبت به بیماری سوختگی استمفیلیومی ژنوتیپILB3554و Borkotاست که مقدار آن 62/61 بوده است. واژه های کلیدی: ژنوتیپ های باقلا، بیماریهای لکه برگی، بیماری لکه شکلاتی، لکه برگی آلترناریایی، برق زدگی، سوختگی استمفیلیومی، واکنش ژنوتیپ ها مقدمه 1-1 حبوبات حبوباتدانههايخشكخوراكيهستندكهبهخانوادهیبقولات تعلقدارند و پساز غلات،دومينمنبعمهمغذاييمیباشند. بذررسيدهوخشكاينگياهاندارايارزشغذايي زياديبودهوبهلحاظقابليتنگهداريآنازجملهمهمترين منابعغذاييسرشارازپروتئينبهشمارميروند (مجنونحسيني و همکاران،۱۳۷۵). حبوباتبهدليلداشتنويژگيهايغذاييوزراعي خاص،جايگاهويژهايدرنظامهايكشاورزيكشورهايدر حالتوسعهدارند. همچنينبهدليلتواناييتثبيتنيتروژن، افزايشباروريخاكوگسستنچرخهيزندگي بيماريهايگندميان،برايقرارگیریدرتناوبزراعيازارزش زياديبرخوردارهستندوعاملمهميدرثباتتوليدغلات بهشمارميروند (1993 Doughton et al., 1993; Saxena ,.(Whish et al., 2002; حبوبات یکی از مهمترین غذاها در جهان است. نخود، عدس، باقلا و... در فصل سرد افزایش یافته در حالیکه لوبیا چشمبلبلی، ماش و سویا، به عنوان حبوبات فصل گرم شناخته شده است. عملکرد این حبوبات در زمینهای کشاورزی باعث کاهش تنشهای زنده مانند بیماریها، حشرات و آفات، نماتدها و علفهای هرز شده، خسارت ناشی از آنها را به طور قابل ملاحظهای کاهش میدهدpande et al., 2009)). دانه حبوبات با داشتن حدود 32-18 درصد پروتئین نقش مهمی در تأمین مواد پروتئینی مورد نیاز انسان میتواند داشته باشد(مجنون حسینی، 1372). مقدار پروتئین موجود در دانه حبوبات 2 تا 3 برابر بیشتر از پروتئین موجود در دانههای غلات و 10 تا 20 برابر بیشتر از پروتئین موجود در گیاهان غدهای و نشاستهای است. علوفه حبوبات نیز به واسطه داشتن درصد پروتئین بالا دارای ارزش غذایی بالایی میباشد (Pala et al., 2000). ریشهحبوباتنیز بهلحاظهمزیستیباریزوبیوموتثبیتازت،جایگاه خاصی درتناوبزراعیباسایرمحصولاتزراعیازجملهغلات رادارامیباشند. حبوباتشاملگیاهانیازجملهنخودCicer arietinum))، عدس (Lens culinaris Medikus)، لوبیا (Phaseolus vulgaris)، لوبیاچشمبلبلی (Vigna unguiculata)، باقلا (Vicia faba)و ماش (Vigna radiata) میباشند (باقري و همکاران، 1376). مطالعات نشان میدهد که حبوبات بیشتر از گیاهان دیگر قادرند از فسفر غیر قابل دسترس در خاک استفاده کنند(کوچکی و بنایان اول، 1995؛ مجنون حسینی، 1977). حبوبات از منابع مهم غذايي سرشار از پروتئين براي تغذيهی انسان به صورت مستقيم و غيرمستقيم، خصوصاً براي بخش عظيمي از جمعيت كم درآمد جهان محسوب ميشود. ميانگين سرانهی مصرف حبوبات در جهان در حدود 14 كيلوگرم و در برخي از كشورها به بيش از 40 كيلوگرم مي رسد. اين مقدار براي كشور ايران درحدود 8/7 كيلوگرم برآورد شده است كه نشان مي دهد مصرف اين مواد خوراكي علي رغم ارزش غذايي بالايي كه دارند و با توجه به كمبود پروتئين درجامعه ما سرانه مصرف بسيار كمتر از متوسط جهاني است. حبوبات از نظر كلسيم، فسفر، آهن، منگنز، روي و بسياري ديگر از عناصر معدني مورد نياز بدن غني هستند. علاوه بر آن حبوبات از منابع با ارزش تامين كننده پروتئين بدن بهشمار مي روند و جايگزين بسيار مناسبي براي انواع پروتئينهاي حيواني مي باشند. همچنين از آنجائیکه حبوبات حاوي مقاديري كاروتئين، ريبوفلاوين، اسيد آسكوربيك و نياسين و ساير ويتامينها مي باشد از لحاظ تامين ويتامين ها و اسيدهاي چرب ضروري بدن مورد توجه قرار مي گيرند (باقري و همکاران، 1376). 1-2 اهمیت و جایگاه حبوبات در جهان حبوبات در سراسر دنیا کشت میشوند و گونههای زراعی آنها با شرایط آب و هوایی متفاوتی سازگاری یافتهاند. انسان بهطور متوسط روزانه 2800 کالری انرژی نیاز دارد ولی در کشورهای پیشرفته مصرف روزانه کالری 3500 و در کشورهای عقب افتاده و جهان سوم این میزان به 2200 کالری برای هر نفر در روز میرسد. تولید پروتئین گیاهی مشکلتر و گرانتر است و از طرفی پروتئین گیاهی اساس تولید پروتئینهای حیوانی از قبیل گوشت قرمز، مرغ ، ماهی، شیر و تخم مرغ میباشد (مجنون حسینی، 1372). لذا، در کشورهایی که به دلایل اقتصادی گوشت و فرآوردههای دامی را کم مصرف کرده و یا به دلایل مذهبی مصرف نمیکنند حبوبات میتوانند منبع عمده این ماده غذایی (پروتئین) را تشکیل دهند. حبوبات گوشت مردم فقیر نامیده شده است اولأ، اشاره به جانشینی گوشت میکند ثانیاً، این عبارت یک پیوستگی با فقر را بیان میدارد، زیرا رابطهی معکوسی بین مقدار مصرف حبوبات و مقدار مصرف غذاهای حیوانی شامل، گوشت در بین جیره غذایی ملل و خانوادههای فقیر را نشان میدهد.بیشتر پروتئین حبوبات در برگ و دانه جمع میشود و بیشتر از نوع گلبولینها بوده و مقدار اسیدهای آمینه سیستئین، اسید گلوتامیک، آرژنین و ازت آمونیاکی آن کم است(نیک پور، تهرانی و همکاران 1987؛ کوچکی و بنایان اول، 1993). لگومهاقدیمیتریننباتاتهستندکهموردکشتوکارانسانقرارگرفتهاند. تاریخآنهابهعنواننباتات زراعیبهزماننئولیتیکبرمیگرددیعنیزمانیکهانسانازشکاروجمعآوريغذابهمرحلهتولید موادغذاییپاگذاشتوواردیکزندگیبراساساجتماعکشاورزيوروستاییشد. اینتغییردردنیاي قدیمبینقرنپنجمونهمقبلازمیلاداتفاقافتادومرکزآندرخاور نزدیکدرمحدودهشرقکوههايزاگرس،شمالکوههايتاروس (Taurus)وغربمدیترانهبود (کوچکی و همکاران، 1993). یافتههای محققان در جارنو (Jarno) ترکستان از نخودفرنگی زراعی، عدس و یک لگوم کربنه شده به نام ماشک آبی متعلق به یک هزار سال، قبل از تاریخ مواد کشف شده در هالیکار ترکیه نشان از آن دارد که لگومها 8000 سال یا بیشتر است که توسط انسان مصرف میشوند (کوچکی و بنایان و همکاران، 1993). لگومها همچنین در توسعه کشاورزی دنیای جدید خیلی زود ظاهر شدهاند و آثاری از کدوها، فلفل و لوبیای معمولی در غارهای اوکامپو (Ocampo) مکزیک، متعلق به 4000 سال قبل از میلاد یا پیشتر کشف گردیده است. در این آثار لوبیای معمولی با تاریخی حدود 1000 سال پیش از تاریخ کشف ذرت در آمریکا، یافت شده است لوبیا لیما (Phascolus iunatus) بعداً، حدود سال 1500 قبل از میلاد ظاهر شد. نخودفرنگی (Peas) بهصورت وحشی از مدیترانه تا هندوستان میروییده است. سه تا از حبوبات دیگر که کلمه Pea در انگلیسی بهدنبال دارند شامل نخود معمولی (Chickpea)، لپه هندی (Pigconpea) و لوبیا چشم بلبلی (Cowpea) هستند. نخود، مثل نخود فرنگی از زمانهای قدیم در شرق مدیترانه و مزوپوتامیا (Mesopotamia) کشت میشده و از آنجا به هندوستان و شرق آسیا پراکنده شده است. لپه هندی بومی جنوب شرقی آسیا و از حبوبات مهم در هندوستان به شمار میرود و در زمانهای طولانی به مناطق گرمسیر آفریقا و آمریکا انتقال یافته است. لوبیا چشم بلبلی احتمالا بومی آفریقایی غربی است و به طور وسیعی در مناطق گرمسیر امروزی کاشته میشود (مجنونحسيني و همکاران،۱۳۷۵). اگر تاریخ یافتههای جارنو و هالیکار صحیح باشند، عدس چند هزار سال قبل از این که غذای معمولی یونانیان، یهودیان، مصریان و رومیان باستان باشد کشت میشده است. باقلا احتمالا از شمال آفریقا نشأت یافته و تاریخی بسیار قدیمی دارد. یک رقم از آن که در سویس یافت شده متعلق به عصر برنز است. لوبیای معمولی چندین قرن است که در همه قسمتهای جهان از جمله در امریکا پراکنده شده، اما در آنجا اهمیت کمتری از لوبیای بومی (Haricot bean) که در مکزیک حدود 6000 سال یا بیشتر اهلی شده است، دارد. لوبیای معمولی ضرورتا لگومی گرمسیر و منشاء آن احتمالا برزیل میباشد. یکی دیگر از لگومها که شاید با اهمیتتر از لوبیا معمولی و لوبیا لیما است بادام زمینی میباشد. گونههای وحشی آن در مناطق زیادی از آمریکای جنوبی یافت شده، اما اولین محل گونه زراعی آن ناشناخته است و شاید در مناطقی حدود برزیل و به احتمال قوی پرو باشد. بادام زمینی در آمریکای شمالی تا قرن 19 نبات مهمی به شمار نمیرفت و تولید انبوه آن به عنوان نبات روغنی در آمریکا، هندوستان، چین، آفریقا و مناطق گرمسیر متعلق به قرن بیستم است. (آیدین شکاری،1390). بعد از جنگ دوم جهانی اراضی زیر کشت حبوبات و تولید دانه آنها بهسرعت غلات توسعه نداشت. برای مثال، در آن زمان تولید گندم و برنج تقریبا دو برابر شد (از 315 میلیون تن به 674 میلیون تن) در حالیکه میزان تولید حبوبات فقط 26 درصد افزایش یافت. افزایش تولید غلات بیشتر به واسطه عملکرد بهتر و در حبوبات بیشتر به دلیل افزایش سطح زیرکشت آنها بوده است (گزارشات آماری سازمان خواربار و کشاورزی جهانی). توجهی به آمار و ارقام مذکور در رابطه با سطح زیرکشت و میزان تولید حبوبات حکایت از اهمیت و گسترش روزافزون آنها بهعنوان مواد غذایی مهم در اغلب کشورها دارد. این گسترش برای لوبیا در کشورهای خاور دور، خاور نزدیک، آفریقای جنوبی و اروپا میباشد. برای نخود کشورهای خاور دور و نزدیک، برای باقلا کشورهای اروپایی، آفریقایی وآمریکای جنوبی. در مورد لوبیا چشم بلبلی، کشورهای آفریقایی و بالاخره در مورد عدس گسترش در سطح کشورهای خاور دور و نزدیک هستند. (گزارشات آماری سازمان خواربار و کشاورزی جهانی). مرکز بین المللی تحقیقات کشاورزی در مناطق خشک (ICARDA) دارای مسئولیت گسترش و بهنژادی باقلا است (Bonl, 1987). باقلا سابقه کشت زیادی دارد. در مصر باستان، یونان باستان و روم باستان از این گیاه استفاده می شده است و در ۲۸۰۰ سال قبل از میلاد مسیح به چین رسیده است(بی نام،1388). مطابق نظر De Condoll باقلا به فرم وحشي در جنوب درياي خزر و شمال آفريقا چند هزار سال قبل وجود داشته است و در آب و هواي مرطوب جنوب رشد ميكند (صباغ پور، 1372).باقلا یکی از محصولات عمده در ارتفاعات اتیوپی است .این محصول چند منظوره است که نقش مهمی در زندگی اجتماعی و اقتصادی جوامع کشاورزی دارد (agegnehu ,fessehaie .,2006).تقاضا براي اين گياه با توجه به افزايش جمعيت و كاهش دسترسي به سایر منابع پروتئيني رو به افزايش است(Patrick and Stoddard., 2010). باقلا در خاورميانه (به خصوص درمصر، سوريه، تركيه و اردن)، چين و حتي نقاطياز اروپا و استراليا به-عنوان منبع پروتئين در تغذيه انسان و دام مورد توجه زيادي قرار گرفته است (Salem and Osman., 2001). بر اساس برآوردهای بدست آمده، در هند حدود 10 تا 15 درصد از تولید مواد غذایی حبوبات به علت بیماری از دست میدهد (pande et al.,2009). بررسی مدﻳريت کشاورزی که منجر به افزايش تثبيت ازت در لگومهای دانهای میگردد، نشان میدهد زمانیکه سطوح اوليه نيتروژن خاک پايين باشد، يك دوره گرسنگی (کمبود) ﻧﻴتروژن در اواﻳل رشد، عملکرد گرهبندی و تثبيت ازت را کاهش میدهد. در اﻳﻦ مرحله ریشه توسعه کمی ﻳافته و فعاﻟیتهای تثبيت ازت در گرهها هنوز کامل نشده است و اضافه کردن مقداری ﻧیتروژن کمکی (استارتر) در زمان کاشت علایم کمبود ﻧﻴتروژن در مراحل اوليه رشد ﮔﻴاه را کاهش میدهد (وان کسل و همکاران، 2000). مقدار ازت تثبيت شده در لگومهاي دانه اي يكساله 56 تا 112 كيلوگرم درهكتار (مجنون حسینی ،1372) و بر اساس تحقيقات ليند من و همكاران (1998) بالاي 2/280 كيلوگرم در هكتار گزارش شده است (Lindman et al,. 1998). با وجود اهميت تثبيت بيولوژيك نيتروژن توسط حبوبات در كشاورزي و چرخه نيتروژن در طبيعت، ارزش اين فرآيند براي كشاورزي ايراني كمتر شناخته شده است. در مقابل با توجه به نياز روز افزون كشور به مواد غذايي و انگيزه افزايش توليد در واحد سطح، استفاده از كودهاي شيميايي در توليد محصولات كشاورزي الزامي تلقي شده و مصرف زياد كودهاي نيتروژن حتي در حبوبات كه خود قادر به تثبيت ازت هستند نيز متداول شده است. لذا جهت پيشگيري از مصرف بيرويه كودهاي شيميايي نيترژن در زراعت خانواده بقولات تحقيق و بررسي بيشتر در اين زمينه در كشور ما نيز لازم به نظر مي رسد (مجنون حسینی وهمکاران، 1372). تولید جهانی حبوبات بررسيسطحزيركشتوتوليدجهانيحبوباتحاكيازآن استكهطيدوره2007-2000 سطحزيركشتحبوباتبا 17/12درصدافزايشاز 7/65 ميليونهكتاربهحدود 3/73 ميليونهكتاررسيدهاست. قارهآسيابابيشاز۳۷ميليون هكتاربيشاز۵۰درصد ازكلسطحزيركشتحبوباتدرجهان رابهخوداختصاصدادهاست (سایت فائو).
مصرفجهانيحبوباتطيدوره (1990-۲۰۰۷) باميانگين درصد،از۳۲ميليونتندرسال۱۹۹۰به 39 ميليونتن درسال۲۰۰۷رسيدهاست. كشورهايشبهقاره هندودرراسآنهاهندازجملهبزرگترينمصرفكنندگان حبوباتدرجهانميباشند. هندبا۲۷درصدمصرفجهاني، بزرگترين مصرفكنندهحبوباتدرجهاناست.65الي۷۰درصد كلتوليدحبوباتدرجهانبهمصرفانسانميرسدوحدود 25 درصدموردمصرفدامياستكهعمدتاًمربوطبهكشورهاي توسعهيافتهدرامريكا،اروپاواستراليااست. دربخشتوليد،محاسبهشاخصهايتمركزنشانميدهد كشورهايهند،چين،كاناداوبرزيلچهاركشوربزرگ توليد كنندهحبوباتدرجهانبودهوطيسالهاي۲۰۰۵-2000 سالانه۴۲تا۴۶درصدتوليدجهانيحبوباترادراختيار داشتهاند. كشورهندبهتنهايي۲۰تاحدود۲۴درصدتوليدرادر سالهايمختلفبهخوداختصاصدادهاست (فائو، 2007). 1-3 باقلا:
ارزش غذايي پروتئين بقولات بيشتر به خاطر تعادل اسيدهاي آمينه ضروري خصوصاً تريپتوفان و ايزولوسين است و باقلا یکی از کارآمدترین تثبیت کنندههای نیتروژن اتمسفری میباشد (Dahmarde et al., 2010). باقلا گیاه بسیار مناسبی در تناوب با غلات است که علاوه بر افزودن ازت به خاک و اصلاح ساختمان آن خاک موجب به کاهش جمعیت نماتدها، شکستن چرخه بسیاری از بیماریهای متداول غلات و تثبیت بیولوژیک ازت خاک میشود که کاهش مصرف کود ازته و کاهش مصرف سموم کشاورزی در تناوب با کشت غلات، درصد بالای پروتئین، هزينه كم توليد، مصرف دانه خشك جهت غذاي انسان، تامین غذای دام، حاوي سه اسيد آمينه ضروري (ليزين، آرژينين و ميتونين) دانه از محسنات این گیاه هستند (Jelenic et al., 2000 و Lopez-Bellido, 2001). نکتهی حائز اهمیت در باقلا عدم وجود ارتباط منفی بین محتوای پروتئین با پتانسیل عملکرد است (Dahmarde et al., 2010). هر یکصد گرم دانه تازه باقلا حاوی ترکیبات زیر است:
1-4 گیاهشناسی
1-5 اهمیت باقلا: لگومها قدیمیترین نباتات هستند که مورد کشت و کار انسان قرار گرفتهاند. تاریخ آنها به عنوان نباتات زراعی به زمان نئولیتیک بر میگردد یعنی زمانی که انسان از شکار و جمعآوري غذا به مرحله تولید موادغذایی پا گذاشت و وارد یک زندگی براساس اجتماع کشاورزي و روستایی شد. باقلا یکی از گیاهان این خانواده است موطن اصلی این گیاه شمال آفریقا میباشد. یک رقم از آن که در سویس یافت شده متعلق به عصر برنز است (قربانی، 1374). باقلا يكي از مهمترين حبوبات مخصوصاً در كشورهاي جنوب شرقي و شرق آفريقا مي باشد كه بهدنیا به عنوان یک منبع غنی پروتئین، سلولز و مواد معدنی در کشورهای در حال توسعه برای انسان و در کشورهای صنعتی برای حیوانات استفاده میشود طور وسيعي جهت تغذيه انسان كشت مي شود. در سال هاي اخير توليد باقلا به عنوان يك منبع پروتئيني جهت غذاي دام در قسمت هايي از امريكاي لاتين كشت مي گردد و توليد باقلا به عنوان يك منبع غذايي مطلوب از كشورهاي ياد شده فراتر رفته و تقريباً در تمام اروپا نيز كشت مي شود. باقلا براي تثبيت بيولوژيكي نيتروژن در خاك و در تناوب زراعي با غلات (برنج) قرار مي گيرد. در چين حدود Kg/ha 222 در هر سال زراعي نيتروژن به خاك اضافه مي نمايد (Haciseferogullari et al., 2003). باقلا يك محصول چند منظوره است كه نقش مهمي در زندگي اقتصادي، اجتماعي جامعه كشاورزي دارد .(Agegneha and fessehaie; 2006)در آب و هوای مرطوب خوب رشد میکند و در دوره رشد و نمو خود بسته به شرایط اقلیمی به 5-3 دفعه آبیاری نیاز دارد. باقلا در تمام خاکها قادر به رشد بوده ولی طالب خاکهای نسبتأ رسی، حاصلخیز و میباشد.باقلا در تناوب با غلات بخوبی قرار میگیرد. در ژاپن پس از برداشت دو بار برنج یکبار باقلا میکارند. معمولأ باقلا و حبوبات دیگر که بیماریهای مشترکی دارند حداکثر هر 4 سال یکبار باید در مزرعه کاشته شوند. باقلا را نبایستی 2 سال پشت سر هم در یک زمین کشت نمود و بهتر است بعد از گیاهان وجینی در تناوب قرار گیرد. هنگامیکه میزان نماتد خاک به علت افزایش سهم غلات در تناوب افزایش مییابد قراردادن باقلا در تناوب جمعیت نماتدها را کاهش می دهد چونکه میزبان این آفت نمیباشد.در نواحی دریای خزر باقلا یکی از حبوبات مهم به شمار میرود که عمدتأ بهصورت سبز و تازه و بهمقدار کمتری بهعنوان باقلا خشک مورد استفاده قرار میگیرد(آقاجانی و همکاران، 1388). 1-6 بیماری فاویسم یونانیها و رومیها باقلا را گیاهی مضر میدانستند و معتقد بودند مصرف آن باعث کوری میشده است. امروزه بیماری همولتیک که فاویسم نامیده میشوددر فاویسم گلبولهای قرمز خون 24 تا 48 ساعت بعد از خوردن باقلا شروع به تخریب شدن نموده و هموگلوبین خود را به گردش خون آزاد می کنند. در نتیجه زردی و گاهی نارسایی کلیوی ممکن است ایجاد شود. این علایم دارای یک پایه ژنتیکی هستند. کمبود گلوکز 6 - فسفات دهیدروژناز که حدود 400 میلیون نفر به آن مبتلا هستند. برای باقلا خواصی در رابطه با سنگ کلیه، رماتیسم، مثانه و نقرس ذکر شده است. در عوض باقلا تحریک کنندهی اصلی بیماری فاویسم بوده و مصرف آن برای مبتلایان می تواند به مرگ بیمار منجر گردد در بسیاری از افراد باقالی جواب آزمایش هپاتیت ب را مثبت میکند و باعث اشتباه شدن آزمایشات خون میشود و توصیه میشود خانمهای باردار به هیچ عنوان مصرف نکنند تا به کودک آسیب وارد نشود. علایم بیماری عبارت است از سرگیجه، سردرد، ضعف شدید، تهوّع، رنگ پریدگی، لرزه، کمخونی، یرقان شدید، و سرانجام احتمالاً مرگ (بهویژه در کودکان) اغلب در بین اقوام مدیترانهای و کمتر در جاهای دیگر، که با خوردن باقلا ممکن است بوجود آید، دیده میشود. در شمال ایران فاویسم بهصورت فصلی از اواسط اردیبهشت ماه تا اواخر خرداد ماه بروز مینماید و گزارش شده است که پسران مبتلا به آن نسبت به دختران بیشتر میباشند (مجنون حسینی، 1372). 1-7 آمار تولید باقلا باقلا در میان حبوبات جایگاه مهمی دارد این محصول در بیش از 50کشور جهان کشت میشود کشور چین، اندونزی و هند بزرگترین تولید کننده و بیشترین بخش زمینهای قابل کشت خود را به باقلا اختصاص میدهند به طور کلی در حدود 5/2 میلیون هکتار از اراضی کشاورزی دنیا باقلا کشت می شود و میزان تولید جهان باقلا بیش از 21 میلیون تن است. ميزان توليد باقلا سبز در ايران حدود 58 هزار تن در سال 2011 بوده كه سطح زير كشت و با عملكرد محصول به ترتيب 65000 و 89000 در هكتار (به صورت سبز) بوده است ايران از اين لحاظ در رتبه شانزدهم دنيا قرار دارد (جدول1-2). از مناطق اصلی کشت و کار باقلا در ایران میتوان از استانهای لرستان، گلستان و مازندران نام برد كه گرگان با بيش از 35درصد سطح زير كشت و با عملكرد محصول آبي و ديم به ترتيب 10381 و 8385 در هكتار (به صورت سبز) بزرگترين توليد كننده باقلا بوده است (سایت آمار وزارتخانه). سطح زير کشت باقلا ي بهاره و پاييزه سال زراعي جاري ( 90 -89 ) بالغ بر 2389 هکتار و سطح سبز 2308 هکتار و ميزان توليد 32300 تن باقلا در استان گلستان است. استان گلستان از نظر توليد باقلا و همچنين توليد بذر مادري و گواهي شده مقام اول را در کشور داراست و از نظر سطح کشت بعد از استان مازندران مقام دوم کشور را به خود اختصاص داده است (سازمان جهاد کشاورزی استان گلستان، 1390). پنج کشوری که بیشترین تولید باقلا سبز رو دارند، چین، چین ماینلاند، اندونزی، ترکیه و هندوستان متوسط بین سالهای1992-2012هستند (FAO, 2012). ميزان توليد باقلا خشک در ايران حدود 250هزار تن در سال 2012 بوده كه سطح زير كشت و با عملكرد محصول به ترتيب 95000و 8040در هكتار (به صورت خشک) بوده است. میزان بذر باقلا خشک 9025تن بوده است که ايران از اين لحاظ در رتبه شانزدهم دنيا قرار دارد (جدول1-3). جدول1-2- مقایسهی وضعیت تولید باقلا سبز در ایران و جهان (وب سایت FAOSTAT، 2011). جدول1-3- مقایسهی وضعیت تولید باقلا خشک در ایران و جهان (وب سایت FAOSTAT،2012). در مجموعة حفظ نباتات مؤسسه CABI در سال 2005 از 36 گونه قارچ، 18 گونه ويروس و ويروئيد، 4 گونه باكتري و فیتوپلاسما و 4 گونه نماتد بهعنوان بيمارگرهاي گزارش شدهي باقلا از مناطق مختلف جهان ياد شده است. بر اساس گزارش وب سايت وزارت كشاورزي ايالات متحده آمريكا تا پايان سال 2009 ميلادي، 579 گونه قارچ از روي باقلا در دنيا گزارش شده است. از بيماريهاي مهم باقلا در گرگان لكه شكلاتي، برق زدگي، سوختگی استمفیلیوم، زنگ و لکه برگی آلترناریایی ميباشد (آقاجانی و همکاران، 1388). برقزدگی (Ascochyta fabae)، لکهشکلاتی (Botrytis fabae Sard)، زنگ (Uromyces viciae-fabae) و سوختگی استمفیلیومی (Stemphylium vesicarium)مهمترین بیماریهای قارچی باقلا محسوب میشوند که با خسارت زدن به برگ و محدود نمودن فتوسنتز، باعث کاهش تولید باقلا در واحد سطح میشوند. درصد کاهش عملکرد در مواجهه با بیماریها 25 درصد تخمین زده شده است و در شرایط مساعد خسارت بیماری تا 50% هم میرسد (Tivoli et al., 2006; Farag and Afiah, 2012; Aghajani, 2013). بیماریهای گزارش شدهی باقلا در ایران عبارتنداز: لکهشکلاتی، زنگ، برقزدگی، سفیدک سطحی، لکه برگی آلترناریایی، لکه برگی سرکوسپورایی، سوختگی استمفیلیومی برگ، پوسیدگی اسکلروتینیایی ساقه، پوسیدگی طوقه و ریشه، پژمردگی آوندی، بیماریهای موزائیک و ماتل برگ، پیچیدگی برگ لوبیا، فیلودی، گل سبزی و جاروی جادوگر، نماتد ساقه (پنیره، 1390). بیماریهای گزارش شده در استان گلستان: بیماریهای لکهشکلاتی، زنگ، برقزدگی، لکهبرگی آلترناریایی، لکهبرگی سرکوسپورایی، سوختگی استمفیلیومی، پوسیدگی اسکلروتینیایی، پوسیدگی طوقه و ریشه، علایم احتمالی ویروس زردی نکروتیک، علایم احتمالی ویروس رنگی باقلا (پنیره، 1391). 1-9-1 لکه شکلاتی: یکی از مهمترین بیماریهای باقلا بیماری لکه شکلاتی است که در اکثر مناطق کشت این محصول در دنیا دیده شده است. بر اساس گزارش موسسه CABI( Commonwealth Agricultural Bureaux International) در سال 2005، این بیماری از 36 کشور دنیا گزارش شده است، ولی بیشتر در مناطق مرطوب دنیا، نظیر اروپا و کشورهای حوزه مدیترانه، حائز اهمیت میباشد (Anonymous., 2008). در سالهایی که بارندگی بیشتر بوده و رطوبت هوا بالاتر است میزان بیماری لکه شکلاتی بیشتر شده است (Stoddard et al., 2010).بيماري لكه شكلاتي اولين بار توسط بركلي(Berkeley., 1844) گزارش شد و تا سال 1849 گزارشهاي متعددي توسط ايشان از اين بيماري وجود دارد (Berkeley, 1849). علایم بيماري: علایم اين بيماري عمدتاً در روي برگها وجود دارد و اما ساقهها و گل-ها نیز در شرایط مساعد آلوده میشوند. روی برگها، از نقطههای ریز قهوهای مایل به قرمز تا لکههای گرد و پراکنده با حاشیهی قهوهای مایل به قرمز و با قطر بیش از 5 میلیمتر و متن برنزه متغیر میباشد. لکههای روی ساقه معمولا قرمز، قهوهای تیره یا سیاه رنگ و طویل بوده، ممکن است به نوارهایی به طول چند سانتیمتر تبدیل میشوند. آلودگیهای شدید باعث تخریب کامل گلها و ساقه میشود. شدت بیماری با توجه به شرایط محیطی، از سالی به سال دیگر متغیر میباشد. مناطق مرطوب با بارندگی سالیانه بیش از 350 میلیمتر، دارای بیشترین خطر ابتلا به بیماری هستند. علت این امر این است که رشد اسپورها در شرایط گرم و مرطوب سریعتر اتفاق میافتد (آقاجانی و همکاران، 1388). علایم این بیماری با علایم ناشی از کنه پا قرمز قابل اشتباه است. نشانههای کنه بهصورت وصلههای نقرهای رنگ شروع میشود. که بعدا قرمز مایل به قهوهای (مشابه لکه شکلاتی) میشوند.آسیب کنه معمولا طی مرحلهی گیاهچه و روی برگهای زیرین دیده میشود. (آقاجانی و همکاران، 1388). عامل بيماري: عامل اين بيماري قارچ Botrytis fabaeميباشد. اين قارچ توليد اسكروتهايي به ابعاد 17-1 ميليمتر مينمايد. اسپورهاي آن به ابعاد 13 تا 16 ميليمتر در 6 تا 25 ميليمتر ميباشد. فرم جنسي در آن مشاهده نشده است. در ایران این بیماری از استانهای شمالی و استان خوزستان گزارش شده است. عامل بيمارى قارچی از گروه قارچهای ناقص میباشد (آقاجانی و همکاران، 1388). روشهای کنترل بیماری: کنترل بیماری لکه شکلاتی از طریق بذر عاری از بیماری و اقدامات زراعی نظیر تناوب، شخم زدن، سوزاندن بقایای محصول و کاهش تراکم بوته و استفاده از ارقام متحمل امکان پذیر است تنها تا حدودی موفق بوده است Maliha, 1983; Stoddard et al 2010; Thompson et al., 1982)). برای کنترل بیماری از قارچکشهای خانوادهی تریازول (نظیر پروپیکونازول و تبوکونازول) میتوان استفاده کرد. قارچکش وینکلوزولین (رونیلان WP50)نیز تأثیر خوبی در کنترل بیماری دارد (پنیره، 1391).
شکل 1-1-1 الف) بیماری لکه شکلاتی باقلا بر روی گل ب) بیماری بر روی برگ باقلا در مزرعه سال 1390 شکل1-1-2 چرخه بیماری لکه شکلاتی: A)بقای قارچ در طول تابستان در بقایای گیاهی و بذور آلوده به صورت غیر فعال B)اسپورهای تولید شده در بقایا به وسیله ی باد و باران به گیاهچه های باقلا منتقل شده وc)لکه های ریزی روی برگ های سالم به وجود میآید.D)با رشد گیاه،اسپورهای تولید شده روی برگها و گل های مرده بیماری را در مزرعه منتشر می کنند.E)کلش آلوده به بیماری، پس از برداشت ، در مزرعه با قی می ماند و دانه های آلوده به همراه دانه های سالم برداشت می شود (Macleod and sweetingham, 1999 ؛Macleod, 2006). 1-9-2 بیماری برق زدگی: برق زدگی مهمترین بیماری باقلا است که دراکثر مناطق کشت این محصول در دنیا دیده شده است. بر اساس گزارش موسسه ی CABI در سال 2005،این بیماری از 25 کشور دنیا گزارش شده است. در ایران، این بیماری تنها از استان گلستان گزارش شده است (آقاجانی و همکاران، 1388). علایم بیماری: روی برگها ساقهها و غلافها دیده میشود. لکههای روی برگ ابتدا گرد تا بیضوی کمی فرورفته و به رنگ قهوهای تیره هستند که 1 تا 2 سانتیمتر قطر داشته حاشیهی قهوهای تیره تا سیاه رنگ قارچ (پیکنیدها) تشکیل میشوند. تعداد پیکنیدها متغیر بوده اغلب بهصورت دوایر متحد المرکز مرتب میشوند. روی ساقه لکهها در ابتدا قهوهای مایل به قرمز، فرورفته و درازتر از لکههای روی برگها و غلاف هستند. در ارقام بسیار حساس لکهها در عمق نفوذ میکنند و ساقه ممکن است در نقطهی آلودگی بشکند.لکههای روی غلافها عمیق-تر بوده به رنگ خرمایی تا سیاه با حاشیهی قهوهای تیره دیده میشوند. سپس پیکنیدها تشکیل میشوند و رنگ لکهها غالبأ با گذشت زمان تیرهتر میشود. روی غلافها ممکن است تعداد پیکنیدها بسیار زیاد باشد. زیان ناشی از برخی علف کشها (بویژه سیمازین) میتواند با سوختگی آسکوکیتایی اشتباه شود، اما لکههای ناشی از علفکش فاقد مرکز خاکستری با خالهای سیاه رنگ بوده، معمولأ به کنارهی برگها محدود میشود (آقاجانی و همکاران، 1388;(Kharrat et al, 2006. عامل بیماری: قارچ Ascochyta fabae از گروه قارچهای ناقص پیکنیددار که به عنوان مرحلهی غیرجنسی در نظر گرفته میشود است. Didymella fabae (مرحلهی جنسی قارچ عامل بیماری) از آسکومیستها بوده و آسکوسپورهایی بیرنگ، دوسلولی و به ابعاد 14-10× 18-15 میکرومتر تولید میکند. سلول فوقانی پهنتر از سلول زیرین بوده و دو سلول، بوسیلهی دیوارهایی از هم مجزا میشوند. کنیدی (پیکنیدیوسپور) های آسکوکیتا صاف تا کمی خمیده، دارای ذرات روغنی، به ابعاد 6-5/3 ×24-16 میکرومتر و 2 تا 4 سلولی هستند (آقاجانی و همکاران، 1388). روشهای کنترل: تناوب: در مزارعی که طی دوسال آلوده بودهاند نبایستی باقلا کشت شود. بذر: آسکوکیتا به وسیلهی بذر قابل انتقال است. ارقام مقاوم: واریتهی Ascotبه بیماری مقاوم است. قارچکشها: آسکوکیتا را میتوان در مزرعه به وسیلهی سمپاشی با قارچکشها کنترل نمود. (پنیره، ن (1391). شکل 1-2-1 الف) بیماری برق زدگی بر روی برگ ب) بیماری بر روی غلاف گیاه باقلا در مزرعه سال 1390 شکل1-2-2 چرخه زندگی بیماری برق زدگی باقلا: A) قارچ عامل بیماری در بقایای گیاهی و بذر آلوده به صورت نیمه فعال بقای خود را حفظ میکند.B)آسکوسپورهای تولید شده در پریتسهای موجود بر روی بقایای به وسیلهی باد و باران به گیاهچهها میرسند.C )پیکنیدهادر لکههای تولید شده بر روی گیاهچهها تشکیل میشوند. D)همراه با رشد گیاه، کنیدیهای تولید در پیکنیدها، بیماری را از طریق پاشش قطرات باران، در مزرعه منتشر میکنند. (E بقایای گیاهی آلوده بعد از برداشت در مزرعه باقی میمانند و بذور آلوده همراه با بذور سالم، برداشت میشود Macleod and sweetingham, 1999)). 1-9-3 سوختگی استمفیلیومی برگ سوختگی استمفیلیومی یکی از بیماریهای برگی باقلا است که از اهمیت چندانی برخوردار نمیباشد. این بیماری تنها از دو کشور عربستان و جزیره موریس گزارش شده بود که به تازگی از استان گلستان نیز گزارش شده است (Aghajani, 2009). علایم بیماری لکههای ناشی از این بیماری در حاشیهی برگچهها ایجاد میشوند و تقریبأ سیاه رنگ میباشند. شباهت زیادی به لکه برگی آلترناریایی و سرکوسپورایی دارد اما برخلاف آنها فاقد حلقههای متحدالمرکز بوده، از حاشیههای نامنظمی برخوردار است. علایم این بیماری در اواسط بهار، مخصوصا بعد از بارندگی، ظاهر میگردد و از نظر زمانی، تقریبا با آلترناریا همراه میباشد. در هوای مرطوب، سطح لکهها با تودهی سیاه رنگ کنیدیهای قارچ پوشیده میشود (آقاجانی و همکاران، 1388). عامل بیماری چند گونه از قارچ Stemphylium، از گروه قارچهای ناقص، عامل این بیماری هستند. گونههای S.botryosum و S.solani به ترتیب از عربستان سعودی و جزیرهی موریس گزارش شدهاند و گونههای S.botryosum و S.vesicarium نیز به عنوان عامل بیماری از ایران گزارش شدهاند. (آقاجانی و همکاران، 1388). روشهای کنترل این بیماری معمولأ به سمپاشی مستقل نیاز ندارد، اما در صورت لزوم همانند لکه برگی آلترناریایی و سرکوسپورایی، میتوان با استفاده از مانکوزب (دیتان ام-45) و تریازولها بیماری را کنترل نمود. (پنیره، 1391).کنترل شیمیایی یکی از راههای مبارزه با بیماریها محسوب میشود، در این روش بیماری به طور کامل کنترل نمیشود و گران است (Egan et al., 2006)، همچنین استفاده از سموم شیمیایی به محیط زیست (Brown, 2006) و به سلامت انسان آسیب میرساند. بنابراین مناسبترین روش کنترل بیماریها در راستای تولید عملکرد قابل قبول، استفاده از ارقام مقاوم به بیماری است(Roman et al., 2003; Bouhassan et al., 2004 دریافت فایل جهت کپی مطلب از ctrl+A استفاده نمایید نماید |