دانلود رایگان


ارزیابی ژنوتیپ‎های باقلا به بیماری‎های برگی در - دانلود رایگان



دانلود رایگان

دانلود رایگان
ارزیابی ژنوتیپ‎های باقلا به بیماری‎های برگی در منطقه گرگان
فصل اول مقدمه
فصل دوم مواد و روش ها
فصل سوم نتایج
فصل چهارم بحث
منابع مورد استفاده
ز

چکیده
به منظور بررسی مقاومت مزرعه­ای گونه­های باقلا مورد نظر دراین تحقیق شامل 13 ژنوتیپ به نام­هایLeofourtun،Saraziri ،Aqoudulce ،Giza717 ،GizaBlanca ،ILB1814 ،ILB3626،ILB3621 ،ILB3545 ،ILB3640 ،ILB3554 ،Zereshki ، Borkotبوده این تحقیق در پاییز 1390 در ایستگاه تحقیقاتی گرگان در قالب طرح بلو ک­های کامل تصادفی در 3 تکرار انجام شد. برای ارزیابی مقاومت ژنوتیپ­ها، میزان وقوع و شدت بیماری­های برگی (لکه شکلاتی، لکه برگی آلترناریایی، سوختگی آسکوکیتایی و سوختگی استمفیلیومی) در فاصله زمانی مشخص از ظهور علایم تا زمان برداشت اندازه گیری و بر این اساس، منحنی پیشرفت بیماری برای میزان وقوع و شدت بیماری رسم و با استفاده از آن، متغیرهایAUDPC وSAUDPC محاسبه شدند. نتایج حاصل از تجزیه واریانس داده­ها نشان داد که بین ژنوتیپ­ها بر اساس متغیرها اختلاف معنی داری وجود دارد. مقایسه میانگین داده­هانشان داد بالاترین شدتبیماری های لکه شکلاتی، لکه برگی آلترناریایی، برق زدگی و سوختگی استمفیلیومی در ژنوتیپ ILB3554 دیده شد. ژنوتیپ برکت مقاوم ترین واکنش را نسبت به بیماری لکه شکلاتی و لکه برگی آلترناریایی نشان داد. ژنوتیپ هایLeofourtun و Aqoudulceهم مقاومترین واکنش را در برابر بیماری های برق زدگی و بیماری سوختگی استمفیلیومی نشان دادند.
ژنوتیپBoroketنسبت به بیماری برق زدگی و سوختگی استمفیلیومی به ترتیب حساس و نسبتا حساس است ولی نسبت به بیماری­های لکه شکلاتی و آلترناریایی به ترتیب مقاوم ونسبتا مقاوم است.ژنوتیپBorkot مقاوم­ترین رقم نسبت به بیماری لکه شکلاتی بوده که مقدار آن 5/16 بوده و حساس ترین ژنوتیپ نسبت به بیماری لکه شکلاتی ژنوتیپILB3554است که مقدار آن 12/34 بوده است.
ژنوتیپzereshkiو Borkotمقاوم ترین رقم نسبت به بیماری لکه برگی آلترناریایی بوده که مقدار آن 55/21 بوده و حساس­ترین ژنوتیپ نسبت به بیماری لکه برگی آلترناریایی ژنوتیپILB3554است که مقدار آن 83/38 بوده است. ژنوتیپ Leofourtunمقاوم­ترین رقم نسبت به بیماری برق زدگی بوده که مقدار آن 11/11 بوده و حساس­ترین ژنوتیپ نسبت به بیماری برق زدگی ژنوتیپILB3554است که مقدار آن 00/67 بوده است.ژنوتیپLeofourtunمقاوم­ترین رقم نسبت به بیماری سوختگی استمفیلیومی بوده که مقدار آن 11/44 بوده و حساس­ترین ژنوتیپ نسبت به بیماری سوختگی استمفیلیومی ژنوتیپILB3554و Borkotاست که مقدار آن 62/61 بوده است.
واژه های کلیدی: ژنوتیپ های باقلا، بیماری­های لکه برگی، بیماری لکه شکلاتی، لکه برگی آلترناریایی، برق زدگی، سوختگی استمفیلیومی، واکنش ژنوتیپ ها

مقدمه

1-1 حبوبات
حبوباتدانه­هايخشكخوراكيهستندكهبهخانواده­یبقولات تعلقدارند و پساز غلات،دومينمنبعمهمغذاييمی­باشند. بذررسيدهوخشكاينگياهاندارايارزشغذايي زياديبودهوبهلحاظقابليتنگهداريآنازجملهمهم­ترين منابعغذاييسرشارازپروتئينبهشمارمي­روند (مجنونحسيني و همکاران،۱۳۷۵). حبوباتبهدليلداشتنويژگي­هايغذاييوزراعي خاص،جايگاهويژه­ايدرنظام­هايكشاورزيكشورهايدر حالتوسعهدارند. همچنينبهدليلتواناييتثبيتنيتروژن، افزايشباروريخاكوگسستنچرخه­يزندگي بيماري­هايگندميان،برايقرارگیریدرتناوبزراعيازارزش زياديبرخوردارهستندوعاملمهميدرثباتتوليدغلات بهشمارمي­روند (1993 Doughton et al., 1993; Saxena ,.(Whish et al., 2002;
حبوبات یکی از مهم­ترین غذاها در جهان است. نخود، عدس، باقلا و... در فصل سرد افزایش یافته در حالی­که لوبیا چشم­بلبلی، ماش و سویا، به­ عنوان حبوبات فصل گرم شناخته شده است. عملکرد این حبوبات در زمین­های کشاورزی باعث کاهش تنش­های زنده مانند بیماری­ها، حشرات و آفات، نماتد­ها و علف­های هرز شده، خسارت ناشی از آنها را به طور قابل ملاحظه­ای کاهش می­دهدpande et al., 2009)).
دانه حبوبات با داشتن حدود 32-18 درصد پروتئین نقش مهمی در تأمین مواد پروتئینی مورد نیاز انسان می­تواند داشته باشد(مجنون حسینی، 1372). مقدار پروتئین موجود در دانه حبوبات 2 تا 3 برابر بیشتر از پروتئین موجود در دانه­های غلات و 10 تا 20 برابر بیشتر از پروتئین موجود در گیاهان غده­ای و نشاسته­ای است. علوفه حبوبات نیز به واسطه داشتن درصد پروتئین بالا دارای ارزش غذایی بالایی می­باشد (Pala et al., 2000). ریشهحبوباتنیز بهلحاظهمزیستیباریزوبیوموتثبیتازت،جایگاه خاصی درتناوبزراعیباسایرمحصولاتزراعیازجملهغلات رادارامی­باشند. حبوباتشاملگیاهانیازجملهنخودCicer arietinum))، عدس (Lens culinaris Medikus)، لوبیا (Phaseolus vulgaris)، لوبیاچشمبلبلی (Vigna unguiculata)، باقلا (Vicia faba)و ماش (Vigna radiata) می­باشند (باقري و همکاران، 1376).
مطالعات نشان می­دهد که حبوبات بیشتر از گیاهان دیگر قادرند از فسفر غیر قابل دسترس در خاک استفاده کنند(کوچکی و بنایان اول، 1995؛ مجنون حسینی، 1977).
حبوبات از منابع مهم غذايي سرشار از پروتئين براي تغذيه­ی انسان به­ صورت مستقيم و غيرمستقيم، خصوصاً براي بخش عظيمي از جمعيت كم درآمد جهان محسوب مي­شود. ميانگين سرانه­ی مصرف حبوبات در جهان در حدود 14 كيلوگرم و در برخي از كشورها به بيش از 40 كيلوگرم مي رسد. اين مقدار براي كشور ايران درحدود 8/7 كيلوگرم برآورد شده است كه نشان مي ­دهد مصرف اين مواد خوراكي علي ­رغم ارزش غذايي بالايي كه دارند و با توجه به كمبود پروتئين درجامعه ما سرانه مصرف بسيار كمتر از متوسط جهاني است. حبوبات از نظر كلسيم، فسفر، آهن، منگنز، روي و بسياري ديگر از عناصر معدني مورد نياز بدن غني هستند. علاوه بر آن حبوبات از منابع با ارزش تامين كننده پروتئين بدن به­شمار مي ­روند و جايگزين بسيار مناسبي براي انواع پروتئين­هاي حيواني مي ­باشند. همچنين از آنجائیکه حبوبات حاوي مقاديري كاروتئين، ريبوفلاوين، اسيد آسكوربيك و نياسين و ساير ويتامين­ها مي ­باشد از لحاظ تامين ويتامين ­ها و اسيدهاي چرب ضروري بدن مورد توجه قرار مي گيرند (باقري و همکاران، 1376).

1-2 اهمیت و جایگاه حبوبات در جهان
حبوبات در سراسر دنیا کشت می­شوند و گونه­های زراعی آن­ها با شرایط آب و هوایی متفاوتی سازگاری یافته­اند. انسان به­طور متوسط روزانه 2800 کالری انرژی نیاز دارد ولی در کشورهای پیشرفته مصرف روزانه کالری 3500 و در کشورهای عقب افتاده و جهان سوم این میزان به 2200 کالری برای هر نفر در روز می­رسد. تولید پروتئین گیاهی مشکل­تر و گران­تر است و از طرفی پروتئین گیاهی اساس تولید پروتئین­های حیوانی از قبیل گوشت قرمز، مرغ ، ماهی، شیر و تخم مرغ می­باشد (مجنون حسینی، 1372). لذا، در کشورهایی که به دلایل اقتصادی گوشت و فرآورده­های دامی را کم مصرف کرده و یا به دلایل مذهبی مصرف نمی­کنند حبوبات می­توانند منبع عمده این ماده غذایی (پروتئین) را تشکیل دهند. حبوبات گوشت مردم فقیر نامیده شده است اولأ، اشاره به جانشینی گوشت می­کند ثانیاً، این عبارت یک پیوستگی با فقر را بیان می­دارد، زیرا رابطه­ی معکوسی بین مقدار مصرف حبوبات و مقدار مصرف غذا­های حیوانی شامل، گوشت در بین جیره غذایی ملل و خانواده­های فقیر را نشان می­دهد.بیشتر پروتئین حبوبات در برگ و دانه جمع می­شود و بیشتر از نوع گلبولین­ها بوده و مقدار اسیدهای آمینه سیستئین، اسید گلوتامیک، آرژنین و ازت آمونیاکی آن کم است(نیک پور، تهرانی و همکاران 1987؛ کوچکی و بنایان اول، 1993).
لگوم­هاقدیمی­تریننباتاتهستندکهموردکشتوکارانسانقرارگرفته­اند. تاریخآنهابهعنواننباتات زراعیبهزماننئولیتیکبر­می­گرددیعنیزمانیکهانسانازشکاروجمعآوريغذابهمرحلهتولید موادغذاییپاگذاشتوواردیکزندگیبر­اساساجتماعکشاورزيوروستاییشد. اینتغییردردنیاي قدیمبینقرنپنجمونهمقبلازمیلاداتفاقافتادومرکزآندرخاور نزدیکدرمحدودهشرقکوه­هايزاگرس،شمالکوه­هايتاروس (Taurus)وغربمدیترانهبود (کوچکی و همکاران، 1993). یافته­های محققان در جارنو (Jarno) ترکستان از نخودفرنگی زراعی، عدس و یک لگوم کربنه شده به نام ماشک آبی متعلق به یک هزار سال، قبل از تاریخ مواد کشف شده در هالیکار ترکیه نشان از آن دارد که لگوم­ها 8000 سال یا بیشتر است که توسط انسان مصرف می­شوند (کوچکی و بنایان و همکاران، 1993).
لگوم­ها همچنین در توسعه کشاورزی دنیای جدید خیلی زود ظاهر شده­اند و آثاری از کدوها، فلفل و لوبیای معمولی در غارهای اوکامپو (Ocampo) مکزیک، متعلق به 4000 سال قبل از میلاد یا پیش­تر کشف گردیده است. در این آثار لوبیای معمولی با تاریخی حدود 1000 سال پیش از تاریخ کشف ذرت در آمریکا، یافت شده است لوبیا لیما (Phascolus iunatus) بعداً، حدود سال 1500 قبل از میلاد ظاهر شد. نخودفرنگی (Peas) به­صورت وحشی از مدیترانه تا هندوستان می­روییده است. سه تا از حبوبات دیگر که کلمه Pea در انگلیسی بهدنبال دارند شامل نخود معمولی (Chickpea)، لپه هندی (Pigconpea) و لوبیا چشم بلبلی (Cowpea) هستند. نخود، مثل نخود فرنگی از زمان­های قدیم در شرق مدیترانه و مزوپوتامیا (Mesopotamia) کشت می­شده و از آنجا به هندوستان و شرق آسیا پراکنده شده است. لپه هندی بومی جنوب شرقی آسیا و از حبوبات مهم در هندوستان به شمار می­رود و در زمان­های طولانی به مناطق گرمسیر آفریقا و آمریکا انتقال یافته است. لوبیا چشم بلبلی احتمالا بومی آفریقایی غربی است و به طور وسیعی در مناطق گرمسیر امروزی کاشته می­شود (مجنونحسيني و همکاران،۱۳۷۵).
اگر تاریخ یافته­های جارنو و هالیکار صحیح باشند، عدس چند هزار سال قبل از این که غذای معمولی یونانیان، یهودیان، مصریان و رومیان باستان باشد کشت می­شده است. باقلا احتمالا از شمال آفریقا نشأت یافته و تاریخی بسیار قدیمی دارد. یک رقم از آن که در سویس یافت شده متعلق به عصر برنز است. لوبیای معمولی چندین قرن است که در همه قسمت­های جهان از جمله در امریکا پراکنده شده، اما در آنجا اهمیت کمتری از لوبیای بومی (Haricot bean) که در مکزیک حدود 6000 سال یا بیشتر اهلی شده است، دارد. لوبیای معمولی ضرورتا لگومی گرمسیر و منشاء آن احتمالا برزیل می­باشد. یکی دیگر از لگوم­ها که شاید با اهمیت­تر از لوبیا معمولی و لوبیا لیما است بادام زمینی می­باشد. گونه­های وحشی آن در مناطق زیادی از آمریکای جنوبی یافت شده، اما اولین محل گونه زراعی آن ناشناخته است و شاید در مناطقی حدود برزیل و به احتمال قوی پرو باشد. بادام زمینی در آمریکای شمالی تا قرن 19 نبات مهمی به شمار نمی­رفت و تولید انبوه آن به عنوان نبات روغنی در آمریکا، هندوستان، چین، آفریقا و مناطق گرمسیر متعلق به قرن بیستم است. (آیدین شکاری،1390). بعد از جنگ دوم جهانی اراضی زیر کشت حبوبات و تولید دانه آنها به­سرعت غلات توسعه نداشت. برای مثال، در آن زمان تولید گندم و برنج تقریبا دو برابر شد (از 315 میلیون تن به 674 میلیون تن) در حالی­که میزان تولید حبوبات فقط 26 درصد افزایش یافت. افزایش تولید غلات بیشتر به واسطه عملکرد بهتر و در حبوبات بیشتر به دلیل افزایش سطح زیرکشت آنها بوده است (گزارشات آماری سازمان خواربار و کشاورزی جهانی).
توجهی به آمار و ارقام مذکور در رابطه با سطح زیرکشت و میزان تولید حبوبات حکایت از اهمیت و گسترش روزافزون آنها به­عنوان مواد غذایی مهم در اغلب کشورها دارد. این گسترش برای لوبیا در کشورهای خاور دور، خاور نزدیک، آفریقای جنوبی و اروپا می­باشد. برای نخود کشورهای خاور دور و نزدیک، برای باقلا کشورهای اروپایی، آفریقایی وآمریکای جنوبی. در مورد لوبیا چشم بلبلی، کشورهای آفریقایی و بالاخره در مورد عدس گسترش در سطح کشورها­ی خاور دور و نزدیک هستند. (گزارشات آماری سازمان خواربار و کشاورزی جهانی). مرکز بین المللی تحقیقات کشاورزی در مناطق خشک (ICARDA) دارای مسئولیت گسترش و بهنژادی باقلا است (Bonl, 1987). باقلا سابقه کشت زیادی دارد. در مصر باستان، یونان باستان و روم باستان از این گیاه استفاده می ­شده است و در ۲۸۰۰ سال قبل از میلاد مسیح به چین رسیده است(بی نام،1388). مطابق نظر De Condoll باقلا به فرم وحشي در جنوب درياي خزر و شمال آفريقا چند هزار سال قبل وجود داشته است و در آب و هواي مرطوب جنوب رشد مي­كند (صباغ پور، 1372).باقلا یکی از محصولات عمده در ارتفاعات اتیوپی است .این محصول چند منظوره است که نقش مهمی در زندگی اجتماعی و اقتصادی جوامع کشاورزی دارد (agegnehu ,fessehaie .,2006).تقاضا براي اين گياه با توجه به افزايش جمعيت و كاهش دسترسي به سایر منابع پروتئيني رو به افزايش است(Patrick and Stoddard., 2010). باقلا در خاورميانه (به خصوص درمصر، سوريه، تركيه و اردن)، چين و حتي نقاطياز اروپا و استراليا به-عنوان منبع پروتئين در تغذيه انسان و دام مورد توجه زيادي قرار گرفته است (Salem and Osman., 2001). بر اساس برآوردهای بدست آمده، در هند حدود 10 تا 15 درصد از تولید مواد غذایی حبوبات به علت بیماری از دست می­دهد (pande et al.,2009).
بررسی مدﻳريت کشاورزی که منجر به افزايش تثبيت ازت در لگوم­های دانه­ای می­گردد، نشان می­دهد زمانی­که سطوح اوليه نيتروژن خاک پايين باشد، يك دوره گرسنگی (کمبود) ﻧﻴتروژن در اواﻳل رشد، عملکرد گره­بندی و تثبيت ازت را کاهش می­دهد. در اﻳﻦ مرحله ریشه توسعه کمی ﻳافته و فعاﻟیت­های تثبيت ازت در گره­ها هنوز کامل نشده است و اضافه کردن مقداری ﻧیتروژن کمکی (استارتر) در زمان کاشت علایم کمبود ﻧﻴتروژن در مراحل اوليه رشد ﮔﻴاه را کاهش می­دهد (وان کسل و همکاران، 2000). مقدار ازت تثبيت شده در لگوم­هاي دانه اي يكساله 56 تا 112 كيلوگرم درهكتار (مجنون حسینی ،1372) و بر اساس تحقيقات ليند من و همكاران (1998) بالاي 2/280 كيلوگرم در هكتار گزارش شده است (Lindman et al,. 1998).
با وجود اهميت تثبيت بيولوژيك نيتروژن توسط حبوبات در كشاورزي و چرخه نيتروژن در طبيعت، ارزش اين فرآيند براي كشاورزي ايراني كمتر شناخته شده است. در مقابل با توجه به نياز روز افزون كشور به مواد غذايي و انگيزه افزايش توليد در واحد سطح، استفاده از كودهاي شيميايي در توليد محصولات كشاورزي الزامي تلقي شده و مصرف زياد كودهاي نيتروژن حتي در حبوبات كه خود قادر به تثبيت ازت هستند نيز متداول شده است. لذا جهت پيشگيري از مصرف بي­رويه كودهاي شيميايي نيترژن در زراعت خانواده بقولات تحقيق و بررسي بيشتر در اين زمينه در كشور ما نيز لازم به نظر مي­ رسد (مجنون حسینی وهمکاران، 1372).

تولید جهانی حبوبات
بررسيسطحزيركشتوتوليدجهانيحبوباتحاكيازآن استكهطيدوره2007-2000 سطحزيركشتحبوباتبا 17/12درصدافزايشاز 7/65 ميليونهكتاربهحدود 3/73 ميليونهكتاررسيدهاست. قارهآسيابابيشاز۳۷ميليون هكتاربيشاز۵۰درصد ازكلسطحزيركشتحبوباتدرجهان رابهخوداختصاصدادهاست (سایت فائو).
ناممحصول
توليد(تن)
سهم­ازتوليد (درصد)
۱۹۲۸۹۲۳۱
44/31
٦۳۷۱۳۳۳
38/10
٥٤۰۸٤۳۱
٤۸٦۸٦۸۱
۹۳۱۳۰٤۳
۳۸۷۳۸۰۱
۱۰۱۲۸٤۸٦
۲۰۸۸٤٤٤
٦۱۳٤۱٤٥۰
(FAO, 2007)
مصرفجهانيحبوباتطيدوره (1990-۲۰۰۷) باميانگين درصد،از۳۲ميليونتندرسال۱۹۹۰به 39 ميليونتن درسال۲۰۰۷رسيدهاست. كشورهايشبهقاره هندودرراسآن­هاهندازجملهبزرگ­ترينمصرف­كنندگان حبوباتدرجهانمي­باشند. هندبا۲۷درصدمصرفجهاني، بزرگترين مصرف­كنندهحبوباتدرجهاناست.65الي۷۰درصد كلتوليدحبوباتدرجهانبهمصرفانسانمي­رسدوحدود 25 درصدموردمصرفدامياستكهعمدتاًمربوطبهكشورهاي توسعهيافتهدرامريكا،اروپاواستراليااست. دربخشتوليد،محاسبهشاخص­هايتمركزنشانمي­دهد كشورهايهند،چين،كاناداوبرزيلچهاركشوربزرگ توليد كنندهحبوباتدرجهانبودهوطيسال­هاي۲۰۰۵-2000 سالانه۴۲تا۴۶درصدتوليدجهانيحبوباترادراختيار داشتهاند. كشورهندبهتنهايي۲۰تاحدود۲۴درصدتوليدرادر سال­هايمختلفبهخوداختصاصدادهاست (فائو، 2007).

1-3 باقلا:

Leguminosae)
Vicia faba L._Faba vulgaris Moench
باقلا (Vicia faba L) متعلق به تیره بقولات است (عجم نوروزي و همکاران، 1386). در زبان فارسی به این گیاه باقلا و به زبان انگلیسی به نامFaba Beanشناخته می­شود. در اروپا انواع بذر ریز و متوسط راField bean و انواع بذر درشت را Broad beanمی­نامند. انواع بهاره و پاییزه بذر متوسط راhorse bean نیز نامیده­اند (کوچکی و بنائیان اول، 1380). ارقام دانه ریز در مناطق سردسیری و ارقام دانه متوسط تا درشت مخصوص مناطق مدیترانه­ای، گرمسیری و نیمه­گرمسیری است (کوچکی و بنایان، 1380).بر پايه گزارش فائو باقلا از نظر اهميت بعد از لوبيا، نخودفرنگي و نخود چهارمين حبوبات از نظر سطح كاشت مي­باشد (Kimber et al., 2006). با توجه به مقدار پروتئين بالا و قابليت آن در تثبيت نيتروژن هوا توسط ريشه همانند ساير حبوبات، داراي اثر تناوبي بسيار خوبي بوده و باعث تقويت و حاصلخيزي شيميايي و بيولوژيكي خاك مي­گردد. این گیاه همچنین در بعضی مناطق به عنوان کود سبز استفاده می­شود و نقش منحصر به فرد در دنياي كشاورزي ايفا مي­كند (Pala et al., 2000 و Statistics., 2008). گياه باقلا با داشتن 38-20 درصد پروتئين همانند ساير حبوبات داراي ارزش غذايي بالايي است (Jelenic et al., 2000).
ارزش غذايي پروتئين بقولات بيشتر به خاطر تعادل اسيدهاي آمينه ضروري خصوصاً تريپتوفان و ايزولوسين است و باقلا یکی از کارآمدترین تثبیت کننده­های نیتروژن اتمسفری می­باشد (Dahmarde et al., 2010). باقلا گیاه بسیار مناسبی در تناوب با غلات است که علاوه بر افزودن ازت به خاک و اصلاح ساختمان آن خاک موجب به کاهش جمعیت نماتدها، شکستن چرخه بسیاری از بیماری­های متداول غلات و تثبیت بیولوژیک ازت خاک می­شود که کاهش مصرف کود ازته و کاهش مصرف سموم کشاورزی در تناوب با کشت غلات، درصد بالای پروتئین، هزينه كم توليد، مصرف دانه خشك جهت غذاي انسان، تامین غذای دام، حاوي سه اسيد آمينه ضروري (ليزين، آرژينين و ميتونين) دانه از محسنات این گیاه هستند (Jelenic et al., 2000 و Lopez-Bellido, 2001). نکته­ی حائز اهمیت در باقلا عدم وجود ارتباط منفی بین محتوای پروتئین با پتانسیل عملکرد است (Dahmarde et al., 2010).
هر یکصد گرم دانه تازه باقلا حاوی ترکیبات زیر است:
آب
(بی­نام، 1388)






1-4 گیاهشناسی
Vicia
faba
Vicia fabaمتعلق به دسته­ای از جنسVicia تحت عنوانFabaاست. از نظر مورفولوژی، باقلا گیاهی است یک ساله، ایستاده با ارتفاع بین 30 تا 180 سانتی­متر که با شروع رشد زایشی، تمایل به ادامه­ی رشد رویشی در آن دیده می­شود. باقلا گیاهی زمستانه است. ریشه­ی آن مانند ریشه اغلب حبوبات، طویل بوده، تا عمق 100 تا 120 سانتی­متری درخاک نفوذ کرده و گره­های تثبیت ازت نیز بر روی آنها دیده می­شود (آقاجانی و همکاران، 1388). ساقه باقلا ضخیم، توخالی و چهارگوش است. برخلاف برخی حبوبات، نیاز به قیم ندارد. برگ­های آن مرکب است که به طور متناوب روی ساقه قرار می­گیرد و تعداد آنها بین 3 تا 5 عدد است. داراي برگچه­هايي به­شكل تخم مرغ مي­باشد. گل­هاي باقلا درشت و سفيد كه داراي لكه­هاي سياه و بنفش است. ميوه آن كه همان باقلا است داراي غلافي پوشيده از كرك به­طول تقريبا 12 سانتي­متر است. دامنه کشت این گیاه بسیار وسیع بوده و از 9 درجه تا بیش از 40 درجه عرض شمالی و از نزدیک سطح دریا تا بیش از 2000 متر بالای سطح دریا گسترده شده است (آقاجانی و همکاران، 1388). دمای کمتر از 10 درجه سانتی­گراد موجب افزایش تعداد روزهای جوانه­زنی در باقلا خواهد شد. باقلا می­تواند تا منهای 4 درجه سانتیگراد را تحمل کند و در دمای منهای 7 درجه سانتیگراد از بین می­رود. بالاترین عملکرد دانه در دمای شبانه 10 درجه سانتیگراد در شب موجب تسریع در گلدهی می­شود. افزایش یا کاهش این رژیم حرارتی، گل­دهی باقلا را به تاخیر می­اندازد (آقاجانی و همکاران، 1388).

1-5 اهمیت باقلا:
لگوم­ها قدیمی­ترین نباتات هستند که مورد کشت و کار انسان قرار گرفته­اند. تاریخ آنها به عنوان نباتات زراعی به زمان نئولیتیک بر می­گردد یعنی زمانی که انسان از شکار و جمع­آوري غذا به مرحله تولید موادغذایی پا گذاشت و وارد یک زندگی بر­اساس اجتماع کشاورزي و روستایی شد. باقلا یکی از گیاهان این خانواده است موطن اصلی این گیاه شمال آفریقا می­باشد. یک رقم از آن که در سویس یافت شده متعلق به عصر برنز است (قربانی، 1374).
باقلا يكي از مهم­ترين حبوبات مخصوصاً در كشورهاي جنوب شرقي و شرق آفريقا مي­ باشد كه به­دنیا به عنوان یک منبع غنی پروتئین، سلولز و مواد معدنی در کشورهای در حال توسعه برای انسان و در کشورهای صنعتی برای حیوانات استفاده می­شود طور وسيعي جهت تغذيه انسان كشت مي­ شود. در سال­ هاي اخير توليد باقلا به عنوان يك منبع پروتئيني جهت غذاي دام در قسمت ­هايي از امريكاي لاتين كشت مي ­گردد و توليد باقلا به عنوان يك منبع غذايي مطلوب از كشورهاي ياد شده فراتر رفته و تقريباً در تمام اروپا نيز كشت مي ­شود. باقلا براي تثبيت بيولوژيكي نيتروژن در خاك و در تناوب زراعي با غلات (برنج) قرار مي­ گيرد. در چين حدود Kg/ha 222 در هر سال زراعي نيتروژن به خاك اضافه مي­ نمايد (Haciseferogullari et al., 2003).
باقلا يك محصول چند منظوره است كه نقش مهمي در زندگي اقتصادي، اجتماعي جامعه كشاورزي دارد .(Agegneha and fessehaie; 2006)در آب و هوای مرطوب خوب رشد می­کند و در دوره رشد و نمو خود بسته به شرایط اقلیمی به 5-3 دفعه آبیاری نیاز دارد. باقلا در تمام خاک­ها قادر به رشد بوده ولی طالب خاک­های نسبتأ رسی، حاصلخیز و می­باشد.باقلا در تناوب با غلات بخوبی قرار می­گیرد. در ژاپن پس از برداشت دو بار برنج یک­بار باقلا می­کارند. معمولأ باقلا و حبوبات دیگر که بیماری­های مشترکی دارند حداکثر هر 4 سال یکبار باید در مزرعه کاشته شوند. باقلا را نبایستی 2 سال پشت سر هم در یک زمین کشت نمود و بهتر است بعد از گیاهان وجینی در تناوب قرار گیرد. هنگامی­که میزان نماتد خاک به علت افزایش سهم غلات در تناوب افزایش می­یابد قراردادن باقلا در تناوب جمعیت نماتد­ها را کاهش می دهد چونکه میزبان این آفت نمی­باشد.در نواحی دریای خزر باقلا یکی از حبوبات مهم به شمار می­رود که عمدتأ به­صورت سبز و تازه و به­مقدار کمتری به­عنوان باقلا خشک مورد استفاده قرار می­گیرد(آقاجانی و همکاران، 1388).

1-6 بیماری فاویسم
یونانی­ها و رومی­ها باقلا را گیاهی مضر می­دانستند و معتقد بودند مصرف آن باعث کوری می­شده است. امروزه بیماری همولتیک که فاویسم نامیده می­شوددر فاویسم گلبول­های قرمز خون 24 تا 48 ساعت بعد از خوردن باقلا شروع به تخریب شدن نموده و هموگلوبین خود را به گردش خون آزاد می ­کنند. در نتیجه زردی و گاهی نارسایی کلیوی ممکن است ایجاد شود. این علایم دارای یک پایه ژنتیکی هستند. کمبود گلوکز 6 - فسفات دهیدروژناز که حدود 400 میلیون نفر به آن مبتلا هستند. برای باقلا خواصی در رابطه با سنگ کلیه، رماتیسم، مثانه و نقرس ذکر شده است. در عوض باقلا تحریک کننده­ی اصلی بیماری فاویسم بوده و مصرف آن برای مبتلایان می ­تواند به مرگ بیمار منجر گردد در بسیاری از افراد باقالی جواب آزمایش هپاتیت ب را مثبت می­کند و باعث اشتباه شدن آزمایشات خون می­شود و توصیه می­شود خانم­های باردار به هیچ عنوان مصرف نکنند تا به کودک آسیب وارد نشود. علایم بیماری عبارت است از سرگیجه، سردرد، ضعف شدید، تهوّع، رنگ پریدگی، لرزه، کم­خونی، یرقان شدید، و سرانجام احتمالاً مرگ (به­ویژه در کودکان) اغلب در بین اقوام مدیترانه­ای و کمتر در جاهای دیگر، که با خوردن باقلا ممکن است بوجود آید، دیده می­شود. در شمال ایران فاویسم به­صورت فصلی از اواسط اردیبهشت ماه تا اواخر خرداد ماه بروز می­نماید و گزارش شده است که پسران مبتلا به آن نسبت به دختران بیشتر می­باشند (مجنون حسینی، 1372).

1-7 آمار تولید باقلا
باقلا در میان حبوبات جایگاه مهمی دارد این محصول در بیش از 50کشور جهان کشت می­شود کشور چین، اندونزی و هند بزرگترین تولید کننده و بیشترین بخش زمین­های قابل کشت خود را به باقلا اختصاص میدهند به طور کلی در حدود 5/2 میلیون هکتار از اراضی کشاورزی دنیا باقلا کشت می شود و میزان تولید جهان باقلا بیش از 21 میلیون تن است.
ميزان توليد باقلا سبز در ايران حدود 58 هزار تن در سال 2011 بوده كه سطح زير كشت و با عملكرد محصول به ترتيب 65000 و 89000 در هكتار (به صورت سبز) بوده است ايران از اين لحاظ در رتبه شانزدهم دنيا قرار دارد (جدول1-2). از مناطق اصلی کشت و کار باقلا در ایران می­توان از استان­های لرستان، گلستان و مازندران نام برد كه گرگان با بيش از 35درصد سطح زير كشت و با عملكرد محصول آبي و ديم به ترتيب 10381 و 8385 در هكتار (به صورت سبز) بزرگترين توليد كننده باقلا بوده است (سایت آمار وزارتخانه). سطح زير کشت باقلا ي بهاره و پاييزه سال زراعي جاري ( 90 -89 ) بالغ بر 2389 هکتار و سطح سبز 2308 هکتار و ميزان توليد 32300 تن باقلا در استان گلستان است. استان گلستان از نظر توليد باقلا و همچنين توليد بذر مادري و گواهي شده مقام اول را در کشور داراست و از نظر سطح کشت بعد از استان مازندران مقام دوم کشور را به خود اختصاص داده است (سازمان جهاد کشاورزی استان گلستان، 1390).
پنج کشوری که بیشترین تولید باقلا سبز رو دارند، چین، چین ماینلاند، اندونزی، ترکیه و هندوستان متوسط بین سال­های1992-2012هستند (FAO, 2012).
ميزان توليد باقلا خشک در ايران حدود 250هزار تن در سال 2012 بوده كه سطح زير كشت و با عملكرد محصول به ترتيب 95000و 8040در هكتار (به صورت خشک) بوده است. میزان بذر باقلا خشک 9025تن بوده است که ايران از اين لحاظ در رتبه شانزدهم دنيا قرار دارد (جدول1-3).
جدول1-2- مقایسه­ی وضعیت تولید باقلا سبز در ایران و جهان (وب سایت FAOSTAT، 2011).

جدول1-3- مقایسه­ی وضعیت تولید باقلا خشک در ایران و جهان (وب سایت FAOSTAT،2012).
1-8 بیماری­های باقلا:
در مجموعة حفظ نباتات مؤسسه CABI در سال 2005 از 36 گونه قارچ، 18 گونه ويروس و ويروئيد، 4 گونه باكتري و فیتوپلاسما و 4 گونه نماتد به­عنوان بيمارگرهاي گزارش شده­ي باقلا از مناطق مختلف جهان ياد شده است. بر اساس گزارش وب سايت وزارت كشاورزي ايالات متحده آمريكا تا پايان سال 2009 ميلادي، 579 گونه قارچ از روي باقلا در دنيا گزارش شده است. از بيماري­هاي مهم باقلا در گرگان لكه شكلاتي، برق زدگي، سوختگی استمفیلیوم، زنگ و لکه برگی آلترناریایی مي­باشد (آقاجانی و همکاران، 1388).
برق­زدگی (Ascochyta fabae)، لکه‍شکلاتی (Botrytis fabae Sard)، زنگ (Uromyces viciae-fabae) و سوختگی استمفیلیومی (Stemphylium vesicarium)مهم­ترین بیماری­های قارچی باقلا محسوب می­شوند که با خسارت زدن به برگ و محدود نمودن فتوسنتز، باعث کاهش تولید باقلا در واحد سطح می­شوند. درصد کاهش عملکرد در مواجهه با بیماری­ها 25 درصد تخمین زده شده است و در شرایط مساعد خسارت بیماری تا 50% هم می­رسد (Tivoli et al., 2006; Farag and Afiah, 2012; Aghajani, 2013).
بیماری­های گزارش شده­ی باقلا در ایران عبارتنداز:
لکه­شکلاتی، زنگ، برق­زدگی، سفیدک ­سطحی، لکه­ برگی آلترناریایی، لکه­ برگی سرکوسپورایی، سوختگی استمفیلیومی برگ، پوسیدگی اسکلروتینیایی ساقه، پوسیدگی طوقه و ریشه، پژمردگی آوندی، بیماری­های موزائیک و ماتل برگ، پیچیدگی برگ لوبیا، فیلودی، گل سبزی و جاروی جادوگر، نماتد ساقه (پنیره، 1390).
بیماری­های گزارش شده در استان گلستان:
بیماری­های لکه­شکلاتی، زنگ، برق­زدگی، لکه­برگی آلترناریایی، لکه­برگی سرکوسپورایی، سوختگی استمفیلیومی، پوسیدگی اسکلروتینیایی، پوسیدگی طوقه و ریشه، علایم احتمالی ویروس زردی نکروتیک، علایم احتمالی ویروس رنگی باقلا (پنیره، 1391).

1-9-1 لکه شکلاتی:
یکی از مهم­ترین بیماری­های باقلا بیماری لکه شکلاتی است که در اکثر مناطق کشت این محصول در دنیا دیده شده است. بر اساس گزارش موسسه CABI( Commonwealth Agricultural Bureaux International) در سال 2005، این بیماری از 36 کشور دنیا گزارش شده است، ولی بیشتر در مناطق مرطوب دنیا، نظیر اروپا و کشورهای حوزه مدیترانه، حائز اهمیت می­باشد (Anonymous., 2008). در سال­هایی که بارندگی بیشتر بوده و رطوبت هوا بالاتر است میزان بیماری لکه شکلاتی بیشتر شده است (Stoddard et al., 2010).بيماري لكه شكلاتي اولين بار توسط بركلي(Berkeley., 1844) گزارش شد و تا سال 1849 گزارش­هاي متعددي توسط ايشان از اين بيماري وجود دارد (Berkeley, 1849).
علایم بيماري:
علایم اين بيماري عمدتاً در روي برگ­ها وجود دارد و اما ساقه­ها و گل-ها نیز در شرایط مساعد آلوده می­شوند. روی برگ­ها، از نقطه­های ریز قهوه­ای مایل به قرمز تا لکه­های گرد و پراکنده با حاشیه­ی قهوه­ای مایل به قرمز و با قطر بیش از 5 میلی­متر و متن برنزه متغیر می­باشد. لکه­های روی ساقه معمولا قرمز، قهوه­ای تیره یا سیاه رنگ و طویل بوده، ممکن است به نوارهایی به طول چند سانتی­متر تبدیل می­شوند. آلودگی­های شدید باعث تخریب کامل گل­ها و ساقه می­شود. شدت بیماری با توجه به شرایط محیطی، از سالی به سال دیگر متغیر می­باشد. مناطق مرطوب با بارندگی سالیانه بیش از 350 میلی­متر، دارای بیشترین خطر ابتلا به بیماری هستند. علت این امر این است که رشد اسپورها در شرایط گرم و مرطوب سریع­تر اتفاق می­افتد (آقاجانی و همکاران، 1388).
علایم این بیماری با علایم ناشی از کنه پا قرمز قابل اشتباه است. نشانه­های کنه به­صورت وصله­های نقره­ای رنگ شروع می­شود. که بعدا قرمز مایل به قهوه­ای (مشابه لکه شکلاتی) می­شوند.آسیب کنه معمولا طی مرحله­ی گیاهچه و روی برگ­های زیرین دیده می­شود. (آقاجانی و همکاران، 1388).
عامل بيماري:
عامل اين بيماري قارچ Botrytis fabaeمي­باشد. اين قارچ توليد اسكروت­هايي به ابعاد 17-1 ميلي­متر مي­نمايد. اسپور­هاي آن به ابعاد 13 تا 16 ميلي­متر در 6 تا 25 ميلي­متر مي­باشد. فرم جنسي در آن مشاهده نشده است. در ایران این بیماری از استان­های شمالی و استان خوزستان گزارش شده است. عامل بيمارى قارچی از گروه قارچ­های ناقص می­باشد (آقاجانی و همکاران، 1388).
روش­های کنترل بیماری:
کنترل بیماری لکه شکلاتی از طریق بذر عاری از بیماری و اقدامات زراعی نظیر تناوب، شخم زدن، سوزاندن بقایای محصول و کاهش تراکم بوته و استفاده از ارقام متحمل امکان پذیر است تنها تا حدودی موفق بوده است Maliha, 1983; Stoddard et al 2010; Thompson et al., 1982)).
برای کنترل بیماری از قارچکش­های خانواده­ی تریازول (نظیر پروپیکونازول و تبوکونازول) می­توان استفاده کرد. قارچکش وینکلوزولین (رونیلان WP50)نیز تأثیر خوبی در کنترل بیماری دارد (پنیره، 1391).
الف




شکل 1-1-1 الف) بیماری لکه شکلاتی باقلا بر روی گل ب) بیماری بر روی برگ باقلا در مزرعه سال 1390

شکل1-1-2 چرخه بیماری لکه شکلاتی:
A)بقای قارچ در طول تابستان در بقایای گیاهی و بذور آلوده به صورت غیر فعال B)اسپورهای تولید شده در بقایا به وسیله ی باد و باران به گیاهچه های باقلا منتقل شده وc)لکه های ریزی روی برگ های سالم به وجود می­آید.D)با رشد گیاه،اسپورهای تولید شده روی برگها و گل های مرده بیماری را در مزرعه منتشر می کنند.E)کلش آلوده به بیماری، پس از برداشت ، در مزرعه با قی می ماند و دانه های آلوده به همراه دانه های سالم برداشت می شود (Macleod and sweetingham, 1999 ؛Macleod, 2006).

1-9-2 بیماری برق زدگی:
برق زدگی مهم­ترین بیماری باقلا است که دراکثر مناطق کشت این محصول در دنیا دیده شده است. بر اساس گزارش موسسه ی CABI در سال 2005،این بیماری از 25 کشور دنیا گزارش شده است. در ایران، این بیماری تنها از استان گلستان گزارش شده است (آقاجانی و همکاران، 1388).
علایم بیماری:
روی برگ­ها ساقه­ها و غلاف­ها دیده می­شود. لکه­های روی برگ ابتدا گرد تا بیضوی کمی فرورفته و به رنگ قهوه­ای تیره هستند که 1 تا 2 سانتی­متر قطر داشته حاشیه­ی قهوه­ای تیره تا سیاه رنگ قارچ (پیکنیدها) تشکیل می­شوند. تعداد پیکنیدها متغیر بوده اغلب به­صورت دوایر متحد المرکز مرتب می­شوند. روی ساقه لکه­ها در ابتدا قهوه­ای مایل به قرمز، فرورفته و درازتر از لکه­های روی برگ­ها و غلاف هستند. در ارقام بسیار حساس لکه­ها در عمق نفوذ می­کنند و ساقه ممکن است در نقطه­ی آلودگی بشکند.لکه­های روی غلاف­ها عمیق-تر بوده به رنگ خرمایی تا سیاه با حاشیه­ی قهوه­ای تیره دیده می­شوند. سپس پیکنیدها تشکیل می­شوند و رنگ لکه­ها غالبأ با گذشت زمان تیره­تر می­شود. روی غلاف­ها ممکن است تعداد پیکنیدها بسیار زیاد باشد. زیان ناشی از برخی علف کش­ها (بویژه سیمازین) می­تواند با سوختگی آسکوکیتایی اشتباه شود، اما لکه­های ناشی از علف­کش فاقد مرکز خاکستری با خال­های سیاه رنگ بوده، معمولأ به کناره­ی برگ­ها محدود می­شود (آقاجانی و همکاران، 1388;(Kharrat et al, 2006.
عامل بیماری:
قارچ Ascochyta fabae از گروه قارچ­های ناقص پیکنیددار که به عنوان مرحله­ی غیرجنسی در نظر گرفته می­شود است. Didymella fabae (مرحله­ی جنسی قارچ عامل بیماری) از آسکومیست­ها بوده و آسکوسپورهایی بی­رنگ، دوسلولی و به ابعاد 14-10× 18-15 میکرومتر تولید می­کند. سلول فوقانی پهن­تر از سلول زیرین بوده و دو سلول، بوسیله­ی دیوارهایی از هم مجزا می­شوند. کنیدی (پیکنیدیوسپور) های آسکوکیتا صاف تا کمی خمیده، دارای ذرات روغنی، به ابعاد 6-5/3 ×24-16 میکرومتر و 2 تا 4 سلولی هستند (آقاجانی و همکاران، 1388).
روش­های کنترل:
تناوب: در مزارعی که طی دوسال آلوده بوده­اند نبایستی باقلا کشت شود.
بذر: آسکوکیتا به وسیله­ی بذر قابل انتقال است.
ارقام مقاوم: واریته­ی Ascotبه بیماری مقاوم است.
قارچ­کش­ها: آسکوکیتا را می­توان در مزرعه به وسیله­ی سمپاشی با قارچ­کش­ها کنترل نمود. (پنیره، ن (1391).


شکل 1-2-1 الف) بیماری برق زدگی بر روی برگ ب) بیماری بر روی غلاف گیاه باقلا در مزرعه سال 1390
شکل1-2-2 چرخه زندگی بیماری برق زدگی باقلا:
A) قارچ عامل بیماری در بقایای گیاهی و بذر آلوده به صورت نیمه فعال بقای خود را حفظ می­کند.B)آسکوسپورهای تولید شده در پریتس­های موجود بر روی بقایای به وسیله­ی باد و باران به گیاهچه­ها می­رسند.C )پیکنیدهادر لکه­های تولید شده بر روی گیاهچه­ها تشکیل می­شوند. D)همراه با رشد گیاه، کنیدی­های تولید در پیکنیدها، بیماری را از طریق پاشش قطرات باران، در مزرعه منتشر می­کنند. (E بقایای گیاهی آلوده بعد از برداشت در مزرعه باقی می­مانند و بذور آلوده همراه با بذور سالم، برداشت می­شود Macleod and sweetingham, 1999)).

1-9-3 سوختگی استمفیلیومی برگ
سوختگی استمفیلیومی یکی از بیماری­های برگی باقلا است که از اهمیت چندانی برخوردار نمی­باشد. این بیماری تنها از دو کشور عربستان و جزیره موریس گزارش شده بود که به تازگی از استان گلستان نیز گزارش شده است (Aghajani, 2009).
علایم بیماری
لکه­های ناشی از این بیماری در حاشیه­ی برگچه­ها ایجاد می­شوند و تقریبأ سیاه رنگ می­باشند. شباهت زیادی به لکه برگی آلترناریایی و سرکوسپورایی دارد اما برخلاف آنها فاقد حلقه­های متحدالمرکز بوده، از حاشیه­های نامنظمی برخوردار است. علایم این بیماری در اواسط بهار، مخصوصا بعد از بارندگی، ظاهر می­گردد و از نظر زمانی، تقریبا با آلترناریا همراه می­باشد. در هوای مرطوب، سطح لکه­ها با توده­ی سیاه رنگ کنیدی­های قارچ پوشیده می­شود (آقاجانی و همکاران، 1388).
عامل بیماری
چند گونه از قارچ Stemphylium، از گروه قارچ­های ناقص، عامل این بیماری هستند. گونه­های S.botryosum و S.solani به ترتیب از عربستان سعودی و جزیره­ی موریس گزارش شده­اند و گونه­های S.botryosum و S.vesicarium نیز به ­عنوان عامل بیماری از ایران گزارش شده­اند. (آقاجانی و همکاران، 1388).


روش­های کنترل
این بیماری معمولأ به سمپاشی مستقل نیاز ندارد، اما در صورت لزوم همانند لکه برگی­ آلترناریایی و سرکوسپورایی، می­توان با استفاده از مانکوزب (دیتان ام-45) و تریازول­ها بیماری را کنترل نمود. (پنیره، 1391).کنترل شیمیایی یکی از راههای مبارزه با بیماریها محسوب میشود، در این روش بیماری به طور کامل کنترل نمیشود و گران است (Egan et al., 2006)، همچنین استفاده از سموم شیمیایی به محیط زیست (Brown, 2006) و به سلامت انسان آسیب میرساند. بنابراین مناسبترین روش کنترل بیماریها در راستای تولید عملکرد قابل قبول، استفاده از ارقام مقاوم به بیماری است(Roman et al., 2003; Bouhassan et al., 2004


دریافت فایل
جهت کپی مطلب از ctrl+A استفاده نمایید نماید





مقاله


پاورپوینت


فایل فلش


کارآموزی


گزارش تخصصی


اقدام پژوهی


درس پژوهی


جزوه


خلاصه